English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3521 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Car no. 6 is leading. U اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
individualises U از دیگران جدا کردن
individualising U از دیگران جدا کردن
individualize U از دیگران جدا کردن
individualized U از دیگران جدا کردن
individualizing U از دیگران جدا کردن
individualised U از دیگران جدا کردن
individualizes U از دیگران جدا کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
To put ones nose into other peoples affairs . U درکار دیگران فضولی کردن
to trespass U بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights U بحقوق دیگران تجاوز کردن
scapegoats U کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
forrader U جلوتر
forrarder U جلوتر
farther U جلوتر
frontrunner U جلوتر
upstaged U توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaging U توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstages U توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade <idiom> U برنامه های دیگران را مختل کردن
further U دوتر جلوتر
furthers U دوتر جلوتر
preengagement U کار جلوتر
previous U اسبقی جلوتر
furthering U دوتر جلوتر
furthered U دوتر جلوتر
exclucivism U بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
pole position U جلوتر از همه در صف [مسابقه]
sport U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistances U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistance U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
to pound the filed U غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
up U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
rest U دیگران
rests U دیگران
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
regard for others U ملاحظه دیگران
regard for others U رعایت دیگران
regard for others U واهمه از دیگران
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
aside U جدااز دیگران
regrad for others U ملاحظه دیگران
et al U مخفف و دیگران
asides U جدااز دیگران
waggling U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
move U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
inch U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
spoiler U محل عیش دیگران
dummies U الت دست دیگران
dummy U الت دست دیگران
breach U تجاوز به حقوق دیگران
prepotent U نیرومندتر از دیگران غالب
infringement on others rights U تخطی به حقوق دیگران
as a warning to others U برای عبرت دیگران
spoilsman U محل عیش دیگران
mind reader U کاشف افکار دیگران
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
an outrage upon justice U پایمال سازی حق دیگران
infringer U متخطی به حقوق دیگران
breached U تجاوز به حقوق دیگران
to pull the strings U دیگران را الت قراردادن
steal one's thunder <idiom> U قاپیدن کلام دیگران
draw away U دیگران را پست سرگذاشتن
take after <idiom> U مثل دیگران رفتارکردن
under one's belt <idiom> U استفاده از تجارب دیگران
prevenance U توجه باحتیاجات دیگران
to live at the expense of society U بار دیگران شدن
mind reading U کشف افکار دیگران
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
breaches U تجاوز به حقوق دیگران
mind readers U کاشف افکار دیگران
spanked U با سرعت حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
pule U باصدا حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com